بوی باران می دادی

بوی دلتنگی های یک خیابان خیس و خلوت در شب

با زخم های خط کشی شده

و چراغ های بی خواب

بوی باران می دادی

من فقط می خواستم تو را قدم بزنم…

...................................................

نامت هرچه میخواهد باشد

من… باران صدایت میزنم…

...................................................

هـمـه جا باران میبارد

چشم هاى خیسم را بـه کدام بند بیاویزم؟

...................................................

من

باران را

بی پنجره

دست در دست تو

بی چتر

زیر سایه ی قامت تو

بی شال

سر بر شانه ی تو

باران را زیر باران

پا به پای تو

دوست دارم

“من تو را بیشتر از باران دوست می دارم”

...................................................

مــرا به یــادِ خیابانــی بینـداز

پـُـر از باران

و مــَــردی که دســت هایـم را به مهـــــــر مـی گرفـت

...................................................

عصر باراني و چاي

توي ايوان ، بوي نم

در خيالم با تو خوش بودن

شديدا ساده است…

...................................................

یک فنجان چای داغ

و باران

و هوایی که هوایی ام کرده

انگار آسمان هم بدش نمی آید پا به پای دلم ببارد

پاورچین پاورچین به خاطراتت سر میزنم

دزدکی عکسهایت را میبینم

اصلا تقصیر آسمان است

که مرا بیقرار تو میکند

خودش می بارد و سبک میشود

من باز هم پر از غم دوریت سنگینتر…

...................................................

.
غصه می سوزد مرا ، باران ببار

کوچه می خواند تو را ، باران ببار

ابرها را دانه دانه جمع کن

بر زمین دامن گشا ، باران ببار

خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است

آسمان را کن رها ، باران ببار

باغبان از کوچه باغان رفته است

ابر را جاری نما ، باران ببار

موج میخواهد بیابان سکوت

با خوِد دریا بیا ،باران ببار

تا بیاید آن بهار سبز سبز

تازه تر باید هوا ،باران ببار

سینه ام آشوب و دل خونابه است

غصه می سوزد مرا ،باران ببار…

...................................................

و تنها در عشق خسته تر از بارانم

دلم یک تویِ بی هوا می خواهد !

...................................................

اصـــلا هــمه چیــز زیــرِ بـــاران

قــــشنـــگ”تَــــر”

می شـــود….

...................................................

نامه ای پر از بـــــــــــــــــاران

برایت بنویسم

وقتی به هـوای دیدنت

قلــب ابرها هم

تند تند می تپد

یاد تو مثل چیزی

شبیه یک قطره بــــــــــــــــــاران

بر لبهای خشک و ترک خورده ام لیـــز می خورد !

...................................................

هی باران

دلت را خوش نکُن به ذوق مردم از باریدنت

این جماعت زمانی تو را می خواهند

که برایشان صرف داشته باشی

وقتی دلشان تو را می خواهد که هوا گرم باشد

زمین خُشک باشد

همین که خیسشان کُنی و لباسشان کثیف شود

همین که ناخواسته ضرر برسانی

همین که برنامه هایشان را لغو کُنی

تو را به فُحش خواهند کشید

اما نگران نباش

تو تنها نیستی

رفتارشان با مَن هم شبیه توست !

...................................................

صدای باران می‌‌آید

بوی خیسی خاک می‌‌آید

وقت باز کردن پنجره هاست…

...................................................

باران بهانه بود تا تـــــــو را بیابم

و عاشقانه‌هایم را در زیر چترت رها کنم

چه باران زیبایی می‌بارد، امروز که چترت خانه‌ام شده

و دست‌های گرمت همراه همیشگی‌ام

باران ببار… زیباتر از همشه ببار… چترمان باز است

صدای قدم زدنمان زیر باران شنیدنی‌ ست

ما با هم ریزش برگ‌های زرد را تماشا می‌کنیم

صدای خش خش برگ‌ها را می‌شنویم

ما با هم زمستان را تجربه می‌کنیم

تا با هم به بهار برسیم

باران، چترمان باز است… ببار…

...................................................

گاهی وقتا

دوس داری بشینی لب پنجره بارونُ نگاه کنی

یا بری بیرون و زیر چترت

بوی بارون و خاک رو ببلعی

و در ازدحام مردم برای رسیدن به منزل ،

آرامش یه روز بارونی رو با همه ی قشنگیهاش

نفس بکشی…