جملات تکان دهنده و غمگین و عاشقانه و تاثیر گذار

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
 
 
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
 
 
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
 
 
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!
 
 
به "سگ" استخون بدی ..
دورت میگرده
واست دم تکون میده !!!
من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!
 
 
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
 
 
گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....
 
 
دلم تنگ شده
براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه..
براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت !
 
 
برای خیانت ،
هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...
 
 
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
رمانتیک...
 
 
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
 
 
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید...
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم...
 
 
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟
 
 
به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
 
 
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
 
 
اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ...
ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ!
ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
آنچه نقد است فقط جان توست،ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!!!
 
 
از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی !
غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ...
 
 
سعی نکن متفاوت باشی!
فقط "خوب باش"
خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
 
 
 
کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم
که به کســـی بـــرنخـــورد ..!!
 
 
وقتی داریم به یکی فکر میکنیم نیست کنارمون!
وقتی میاد کنارمون باشه
دیگه بهش فکر نمیکنیم!
آحرش نفهمیدم زمان چیو حل میکنه؟
 
 
از عذاب بی تو بودن،در سکوت خود خرابم
دوری از صورت ماهت،هر نفس میده عذابم
خاطرات با تو بودن شب و روز میاد بخوابم
اینه آخرین کلامم ،بخدا بی تو خرابم
 
 
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
 
 
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...
نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...
می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....
پس بگذار که نداند بی او تنهایم...
دور میمانم که نزدیک بماند...
 
 
حـقـیـقـت دارد !
کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی
تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه
بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !
آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!
 
 
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت,
از این همیشه ها که ندارند باورم ,
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم...
 
 
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
 
 
بعضي زخــــم ها هســــــت كه هـــــــــر روز بــــايـــد روشونو باز كنــــي
و نـــــــــمـــــــــــــك بپـــــــــــاشــــــــــ ــــي ...
تــــــــا يــــــــــادت نـــــــــــــره كه ســــــــــــــراغ بعضـــــــــــي آدمـــــــــــــا
نبــــــــــــــــــــايـ ـــــــد رفـــــــــــت ، نــــــــــــــبـايـــد! ! !
 
 
می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...
این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !
و گونه کسی را سرخ نمیکند !
 
می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است ! تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا .

[ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:56 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

اعتراف هاي عاشقانه

اعترافهاي عاشقانه

چه سخت است دل كندنچه سخت است فراموش كردن، بي خيال شدن، خود را به

آن راه زدن

اين سختي، تقاص سكوت است

تقاص فاصله اي است كه سكوت خالق آن است

دانه هاي درشت برف آرام و بي صدا روي زمين مي نشيند. صداي گهگاه برخورد

قطرات ناشي از آب شدن برف با لبه بيروني قاب پنجره است كه سكوت را مي

شكند و من را به خود مي آورد

هفت روز گذشت و گويي فضاي سياه حاكم بر اتاق كوچك من مقاوم تر از هجوم

سپيدي بيرون است

هفت روز گذشت و نامه بدون نام و نشان روي ميز كه مي دانم متعلق به كيست،

يك ماه است كه دست نخورده خاك مي خورد. . دقيقا سي و سه روز

هفت روز است كه اتاق را ترك نكرده ام. در اين روزهاي تنهايي كه مي دانم خواهند

ماند و تمام جانم را خواهند گرفت، تاب سپيدي را ندارم. تاب روشنايي و نور و

طلوع را ندارم

تاب ديدن شادي بچه هاي دبستاني در روزهاي تعطيلي مدارس بخاطر بارش برف را

ندارم

تاب شادي فروش يك هفته اي آخرين كتابي كه يك سال تمام وقتم را گرفت تا

بتوانم عقده هاي فروخورده ام را با عنوان «اعترافات عاشقانه» به نوعي خالي كنم

و آنرا به او كه باورم نكرد تقديم كنم را ندارم

نامه بي نام و نشان روي ميز راحتم نمي گذارد. مي دانم كه طاقت نخواهم آورد.

سي و سه روز لجبازي بس است

برف همچنان آرام و بي سر و صدا مي بارد

به سراغ نامه مي روم. مثل هميشه توي پاكت و اينبار لاي گزارش كذايي پروژه

پايان ترم. اسم او در كنار اسمم روي جلد پروژه آرامم مي كند

پاكت را باز مي كنم. تر و تميز مثل هميشه روي يك طرف كاغد كلاسور خوش خط و

خوانا و باز مثل هميشه بدون شماره صفحه

ده صفحه كلاسور جلوي رويم است. همه چيز عادي است اما

 صفحه اي كه روي همه صفحات قرار دارد برخلاف هميشه با « به نام خالق عشق»

آغاز شده است

نمي دانم ولي اولين بار است كه دوست دارم نوشته اي از او را تا انتها بخوانم. آن

هم نه يكبار بلكه صدهزار بار. تا شايد بتوانم براي هميشه همه چيز و همه كس را

فراموش كنم

پشت ميز كوچكم مي نشينم. روي ميز را مرتب مي كنم. همه چيز بايد آراسته

باشد. براي خواندن و شنيدن آماده ام. او با آخرين نوشته اش رفت

به نام خالق عشق

سلام به شكيبايي و صبر

مي دانم كه برف عمرش كوتاه است و سپيدي اش جاودان

مي دانم كه با رفتن پاييز سپيدي مي آيد، ترنم دلپذير عشق مي آيد، قدم زدنهاي

عاشقانه روي زمين برفي در تنهايي غريبانه سكون مي آيد، اما اين را هم مي دانم

كه بهار نخواهد آمد. تا، روز آخر زمستان را نبينيم بهار را ايمان نخواهم آورد و

مطمئن باش تا روز آخر زمستان فرسنگها فاصله است

مي خواهم اعتراف كنم. اعترافهاي عاشقانه ام را اعتراف كنم

حال كه ديگر نخواهمت ديد و چشمم به چشمهاي هميشه منتظرت نخواهد افتاد،

توان نوشتن اعترافهاي فروخروده ام را مي يابم

به ترم آخر نرسيده رفتني شدم

يا دانشكده مرا تاب نياورد، يا من دنيا را، يا دنيا نوشته هايم را، يا نوشته هايم انتظار

تو را، صبر و استقامت شش ساله تو را

با اينكه مي توانستي زودتر از اينها از اين خراب شده لعنتي بري و همه چيز را

پشت سرت به خاك بسپاري، ماندي

شايد نذر و نيازها و دعاهاي من بود كه مستجاب شد تا تو يك ترم ديگر بماني و صد

و خورده اي از پول فروش كتابت رو دو دستي تقديم مسئول ثبت نام بكني. و بگذار

اعتراف كنم وقتي كارنامه ات رو ديدم و وقتي اونو جلوي روي من پاره كردي و با

خشم و بدون خداحافظي رفتي، از خوشحالي رفتم يه كلاس خالي پيدا كردم و

هزار بار روي تخته سياه نوشتم: خدايا دوستت دارم

سرزنشهاي من بخاطر افتادن واحدهايت همه اش به خاطر لجبازي بود

اما، تو جدي گرفتي

 حتي آن يك هفته اي كه نمي خواستم چهره زيبايت را ببينم همه اش از

خوشحالي بود. نمي خواستم ببينمت چون هيچ دلم نمي خواست كه مجبور بشم

فيلم بازي كنم و علي رغم ميل باطني ام با تو رفتار كنم

نمي دانم چطور اين ترم هم گذشت و باز، تو6 واحد رو گذاشتي براي ترم دوازدهم و

ماندي. ماندي تا اسمم در كنار نام زيبايت در پروژه پايان ترم هر دويمان حك شده و

زركوب به يادگار بماند

وقتي هنگام ارائه پروژه در كمال خودخواهي هشتاد درصد پروژه را تحقيقات

گسترده و وتلاش شبانه روزي خودم به تنهايي عنوان كردم مي خواستم براي بار

آخر چهره عصباني ات را ببينم

مي خواستم براي بار آخر، دل سير خشم و نفرت را در چهره منحصر بفردت ببينم تا

بتوانم فراموشت كنم... كه تو فراموشم كردي. و اينبار با جديت تمام رفتي كه

رفتي

اگر نگاهت نمي كردم و يا خودم را مي زدم به اون راه كه انگار نديدمت منتظر بودم

بيايي... بيايي تا

و تو ديگر نيامدي

روز امتحان آخر از اول صبح منتظرت بودم .... منتظر بودم سوالي را كه مدتها پيش از

من پرسيدي و گفتم نمي دانم بگويم كه مي دانم و خوب هم مي دانم

و تو نيامدي و من سر جلسه امتحان نرفتم تا شايد تو بيايي و تو نيامدي و اولين

صفر كارنامه چهارساله دوران دانشجويي ام بخاطر تو بود. فقط به خاطر تو.... و تنها

صفري است كه عاشقانه دوستش دارم

آن صفر توي كارنامه را به خاطر تو دوست دارم

ديگر نمي توانم بنويسم

آخرين نوشته ام هم درباره تو بود. تويي كه طنين صدايت ونوازش دستهايت،

سنگيني خاك را كنار خواهد زد و آرامش را برايم به ارمعان آورد

تحمل اين زندگي رو ندارم. از خودم بدم مي آد

بس است

شايد خاطرات بيادماندني گذشته آرامم كند

تنهايم نگذار

  و آن آتش سوزي وحشتناك بود كه او را برد و او ناباورانه رفتنش را خود رقم زد و ناله

و شيون بود كه سكوت را شكست

او ديگر نيست كه ببيند اعترافات عاشقانه ام با نام زيباي او آغاز شده است

او ديگر نيست كه بداند من هيچ گاه دانشگاه را تمام نخواهم كرد

او نيست كه وقتي مرا از دور مي بيند وانمود كند كه مرا نديده

و

او هيچگاه بهار را ايمان نياورد

 

 

[ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:51 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

«جملاتی زیبا از بزرگان در مورد عشق»

 
«آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»

بنیامین فرانکلین

«در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»
آلبرت اینشتین

«آن‌گاهکه عشق تورا می‌خواند، به‌راهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورازیر گستره بال‌هایش پناه می‌دهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آن‌گاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینترا درهم‌کوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.»
جبران خلیل جبران

 

«از پریدن‌های رنگ و از طپیدن‌های دل// عاشق بی‌چاره هرجا هست رسوا می‌شود»
ناشناس

«ازدواجوسیله‌ای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیله‌ای است تا پیوند راتثبیت کنی. اما عشق چنان پدیده‌ای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهدمرد. ایستایی در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را بهیگانگی مبدل می‌سازد.»
اوشو

 

«از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد// صد فتنه و شور در جهان حاصل شد// سر نشتر عشق بر رگ روح زدند// یک‌قطره فروچکید، نامش دل شد»
افضل‌الدین کاشانی

«اگرایجاد پیوند آزاد باشد، با آزادی همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چونآزادی ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادیرهنمونت کند، عشق تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنتاست.»
اوشو

«اگر صد آب حیوان خورده باشی// چو عشقی در تو نبود مرده باشی»
وحشی بافقی

عاشقی پیداست از زاری دل// نیست بیماری، چو بیماری دل

مولوی

«بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می‌ورزند تا به معشوق.»
فرانسوا لارشفوکو

«پاکشیدن مشکل است از خاک دامن‌گیر عشق// هرکه را چون سرو این‌جا پای در گل ماند، ماند»
صائب تبریزی

«تا دوری نزدیک نتوانی بود. اگر همیشه دور بمانی، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک بمانی، عشق خواهد مرد.»
اوشو

 

«ترجیح می‌دهم در آتش کین آن‌ها نابود گردم، تااین‌که بدون عشق تو تن به ذلت زندگی تسلیم کنم.»
ویلیام شکسپیر

«تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هردو به یکسو بنگریم»
آنتوان دو سنت‌اگزوپری

 

[ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:38 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

عشقولانه

سلام من

به غنچه ای که صبحدم ، به خنده باز می شود . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

به لحظه های “بی” توبودن سلام میکنم / به سینه ام دلی هست به نام میکنم

تمام میشود این فاصله ها بی گمان / به لحظه های “با “تو بودن سلام میکنم . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام عزیز مهربون ما رو نمیبینی خوشی؟

هنوزم مثل قدیما دلبری و عاشق کشی . . .!؟

سلام من

به غنچه ای که صبحدم ، به خنده باز می شود . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

به لحظه های “بی” توبودن سلام میکنم / به سینه ام دلی هست به نام میکنم

تمام میشود این فاصله ها بی گمان / به لحظه های “با “تو بودن سلام میکنم . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام عزیز مهربون ما رو نمیبینی خوشی؟

هنوزم مثل قدیما دلبری و عاشق کشی . . .!؟

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

خزان که مال ما شد ، بهار مال شما

صاف و ساده بگویم ، سلام حال شما !؟

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام بر تو که عاشق سلام بر تو که شیدا / سلام بر تو که خوابی سلام بر تو که رویا

سلام شعر فریبا سلام دلبر زیبا  / سلام راوی غم ها سلام عاشق شیدا . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام ای طراوت همیشه! دوست دارانت را دریاب!

ما آن بیدلانیم که دل خود را در افق های آبی ات می جوییم !

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام

صبحت زیبا چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم

و تو خودت را در آینه من آبی

بیا برویم باورمان را قدم بزنیم

تا شانه های خیابان خیال کنند

جنگل و دریا بهم رسیده اند . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی / آره بازم منم همون بهونه همیشگی

فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت / دلم برات تنگ شده بود این نامه و واست نوشت . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام

ببخشید ما داشتیم تو کوچه اس ام اس بازی میکردیم

یکی از سلاما افتاد تو خونتون ! میشه پسش بدین !؟؟

ما منتظریم !

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند

وسلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند

و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

(اس ام اس برای جواب سلام)

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا برجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

سلام من

به آن پرند سپیده وشادمان

که در سپیده با نسیم

ترانه ساز می شود

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

سلام من

به پیچکی که صبح دست سبز او

به سوی آسمان بی کران دراز می شود …

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم

و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

اس ام اس سلام برای نماز صبح

سلام من

به هر چه وبه هر کــــسی که با سحر

تمام جسم و جان او پر از نماز می شود . . .

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

 

سلام ای دل نورانی خورشید، ای نگاه آبی آسمان، ای شکوه آفرینش!

سلام ای وسیع جاری، ای پهنه نور باران، ای طراوت بی کران

روزت به خیر باد

اس ام اس عاشقانه صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه صبحگاهی

[ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:25 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

خدا را شکر کنیم...

خدا را شکر کنیم

I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house,
because it means that I am alive
خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام


I am thankful for being sick once in a while,
because it reminds me that I am healthy most of the time
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم


I am thankful for the husband who snoser all night,
because that means he is healthy and alive at home asleep with me
خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم
این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است


I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes,
because that means she is at home not on the street
خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است
این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند


I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed
خدا را شکر که مالیات می پردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم


I am thankful for the clothes that a fit a little too snag,
because it means I have enough to eat
خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند، این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم


I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day,
because it means I have been capable of working hard

خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم، این یعنی توان سخت کار کردن را دارم


I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning,
because it means I have a home
خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم، این یعنی من خانه ای دارم


I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot,
because it means I am capable of walking
and that I have been blessed with transportation
خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم
این یعنی هم توان راه رفتن دارم
و هم اتومبیلی برای سوار شدن


I am thankful for the noise I have to bear from neighbors,
because it means that I can hear
خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم، این یعنی من توانائی شنیدن دارم


I am thankful for the pile of laundry and ironing,
because it means I have clothes to wear
خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم، این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم


I am thankful for the becoming broke on shopping for new year,
because it means I have beloved ones to buy gifts for them
خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند
این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم


Thanks God... Thanks God... Thanks God

خدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 23:13 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

عجب صبری خدا دارد!

عجب صبری خدا دارد!

 

اگرمن جای او بودم
همان یک لحظه ی اول
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهانرا با همه زیبایی وزشتی
بروی یکدگر،ویرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که در همسایه ی صدها گرسنه،چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم بر لب پیمانه می کردم

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان ولرزان،دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین
زمین وآسمانرا واژگون،مستانه می کردم

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان
سرا پای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
بعرش کبریایی، با همه صبر خدایی
تا که می دیدم عزیز نا بجایی، ناز بر یک ناروا خاری می فروشد
گردش این چرخ را وارانه،بی صبرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد!
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد!
وگرنه من بجای او چو بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه می کردم

عجب صبری خدا دارد...

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 23:10 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

21 روش برای گفتن دوستت دارم بدون گفتن حتی یک کلمه...

21 روش برای گفتن دوستت دارم بدون گفتن حتی یک کلمه


همانطور که می دانید گفتن دوستت دارم برای شما و همچنین برای نامزدتان بسیار اهمیت دارد. اما شما نباید به گفتن دوستت دارم بسنده کنید. درحقیقت، ابراز علاقه غیر کلامی روش بهتری برای جذب کردن مردان است.

 مردها تمایل دارند که دوستت دارم را در کارهایشان ثابت کنند بنابراین برای ابراز احساساتشان کمتر از این جمله استفاده می کنند.  ما در اینجا شما را با نحوه ابراز علاقه چند نفر آشنا می کنیم تا ببینید چگونه می توانید علاقه و عشقتان را بدون گفتن یک کلمه به طرف مقابلتان ابراز کنید.
 رمانتیک باشید
• گاهی اوقات من یک پیام عاشقانه برای همسرم روی میز صبحانه اش می نویسم. مخصوصا روز ولنتاین با برش های نان روی میز صبحانه علاقه ام را به او نشان میدهم. او با دیدن این پیام عاشقانه لبخندی بر لبانش می نشیند.

• هرچندوقت یکبار روی یک کارت برایش می نویسم که چقدر دوستش دارم و از او تشکر می کنم که قبل از اینکه بخوابد آن را بخواند.
• همسر من، گاهی اوقات به ماموریت کاری می رود و وقتی که برمی گردد، به او هدیه کوچکی می دهم. هدیه را روی میز آشپزخانه می گذارم و منتظر می مانم  تا متوجه اش شود. هدیه ای که برایش تهیه می کنم می تواند عطر مورد علاقه اش، گل طبیعی، یا حتی یک تکه وسیله زینتی که خودم درستش کردم باشد.
•  من گاهی اوقات نوشته های عاشقانه، را در کشوی لباسهای همسرم می گذارم. او هرگز نمی تواند پیش بینی کند که دفعه بعد چه چیزی خواهد دید. او بعد از دیدن نوشته های من آن را بر می دارد و می داند که کار من است. 
• من روی آینه برای همسرم می نویسم دوستت دارم تا هروقت سراغ آینه رفت آن را ببیند.
 زندگی را راحت بگیرید
• شوهر من هر شب خمیردندان را روی مسواکم می ریزد و روی سینک می گذارد. او بهترین شوهر دنیا است.
• من لیست کانال های تلویزیون را به ترتیب علائق شوهرم تنظیم می کنم. مثلا اول کانالی که بیشتر فیلم پخش می کند و سپس کانال ورزشی. چون می دانم که او به این دو شبکه علاقه دارد البته این موضوع را به او نمی گویم. زمانی که کنترل تلویزیون را دستش گرفت کاملا سورپریز می شود.

• قبل از اینکه شوهرم سرکار برود، میز صبحانه را آماده می کند. برای یک مرد، این واقعا قدم بزرگی است.
•  شوهر من هر روز صبح زود بیدار می شود. با وجود اینکه کارش ساعت 9 شروع می شود و می توانید دیرتر از من بیدار شود اما اینگونه نیست. وقتی که من آماده شدم، همسرم سه فرزندمان را به سمت ماشینش می برد تا آنها را برساند. برای من این کار بهترین روش است که نشان می دهد او همه ما را عاشقانه دوست دارد.
 قدردانی تان را نشان دهید
• وقتی که من و همسرم با دوستانمان بیرون می رویم من واقعا به خودمان افتخار می کنم حتی اگر او درمورد چیزهای کوچکی از من صحبت کند.
•  هر روز صبح قبل از اینکه من از خواب بیدار شوم، همسرم دو عدد حوله تمیز برایم آماده می کند تا وقتی که حمام رفتم حوله ام آماده باشد. یک حوله بزرگ برای بدنم و یک حوله کوچکتر برای موهایم.
 با در آغوش گرفتن همسرتان از او تشکر و قدردانی کنید
اولین اعتراضی که بیشتر از بقیه از مردان می شنویم این است که آنها می گویند ما برای کاری که انجام می دهیم قدردانی نمی شویم. دفعه بعد که شوهرتان برای بردن زباله ها به بیرون از خانه رفت برای 30 ثانیه هم که شده او را در آغوش بگیرید و از او قدردانی کنید. مردان فوق العاده تحت تاثیر این روش قرار میگیرند.
•  زمستان ها موقع صبح، من ماشین شوهرم را استارت می زنم تا زمانی که می خواهد سرکار برود ماشینش گرم شده باشد.
 نشانه های عشق و صمیمیت را از خودتان به جا بگذارید
• صفحه موبایل همسرتان را عوض کنید تا هروقت به گوشی اش نگاه کرد جمله دوستت دارم را بخواند.
• من و همسرم ایمیل های کوتاهی برای همدیگر می فرستیم تا به همدیگر نشان دهیم که در هر لحظه چه حسی نسبت به یکدیگر داریم. یکبار او برای من نوشت: آهنگ یک خواننده مرا یاد تو می اندازد. حالا هرموقع که من آن را گوش می کنم متوجه می شوم چقدرشوهرم مرا دوست دارد.
•  شوهر من ساعت 5:30 صبح بیدار می شود، اما شب قبل لباسهایش را از داخل کمد و کشویش بیرون می آورد تا صدای باز و بسته شدن آنها مرا بیدار و اذیت نکند. به نظر شما این عشق نیست؟!
 یک پیام رمزدار بفرستید
• روی دیوار هال تا دیوار اتاق خواب نوشته ای دنباله دار برای همسرتان بنویسید.
• هر روز صبح که شوهرم سر کار می رود سه بار برایم بوق می زند. با این کار به من نشان می دهد که دوستت دارم
[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 23:7 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

روزهای بلند بی تو...

روزهای بلند بی تو

روزهای بلند بی تو بودن می گذرند

اما دل نوشته هایم هنوز

بوی تو را می دهند . . .

و عطر یادت مشامم را نوازش میدهد انگار که هستی . . .!!


[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 23:4 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

تقدیم به اونایی دلتنگ هستن...

تقدیم به اونایی دلتنگ هستن
دلم بد جوری گرفته بود و بغض توی گلوم داشت خفه ام میکرد........ خواب تو رو دیدم....جایی می بردی منو...... نمی دونم کجا بود ....... دستم توی دست مهربونت بود..... اما وسط یه جاده تنها موندم....... خودمو تنها و در به در دیدم که دارم دنبال تو می گردم ..... صدات کردم جوابمو ندادی....... کلافه و خسته یه گوشه نشستم....... احساس می کردم باهام هستی همون اطراف ولی خودت رو پنهان ....
می کردی تا من نبینمت!.......برا یه لحظه به عقب برگشتم....... دیدمت که با یه لبخند محزون داری نگام می کنی...... یه لباس مشکی تنت بود داشتی واسم دست تکون می دادی و ازم دور میشدی........ از خواب پریدم ..... صورتم خیس خیس بود....... تا یه مدت نگران بودم نکنه ازم دور بشی !..... اما حالا تعبیرش رو فهمیدم!........ کاش میشد همه خوابهامون تعبیر نشه!..... اگه هم میشه یه جوری بشه که خاطرمون آزرده نشه!....... می خواستم بار دلتنگیهام رو از دوش مترسک بردارم و از این جا برم .....آخه قلب مترسک دیگه جایی واسه .. دلتنگیهام نداره!...... نوشتن انگیزه می خواد نه تکرار!....... اما یه حس مرموز منو وادار به نوشتن و موندن میکنه ....... تا بنویسم وبگم هنوز هستم!.... زنده ام.... نفسی هست ...... لا اقل اینجوری میتونم دلتنگیهام رونگهش دارم واسه اون روزی که شاید لبخندی بزنم و یادم رفته باشه دلم تنگه!........ اعتراف میکنم دلم واست تنگ شده ...... واسه صدای گرم و مهربونت....... واسه خنده های قشنگت که هنوزم توی گوشم یادگاری مونده!....... دفتر خاطراتم رو که ورق میزنم رده پاهای زیادی میبینم که همه خاطره شدن و تو ..... تو شدی ...... رویایی ترین خاطره زندگیم......... رویای یک حقیقت....... حقیقتی که سالها دنبالش بودم و باور کردم فقط یه رویاست...... این که میگن دل به دل راه داره رو باور می کنی یا نه؟....... ولی من که خیلی بهش معتقدم........ وقتی صدات میکنم میشنوی مگه نه!؟....... اینو دلم میگه جوابتو می شنوم باور کن!......... دلم می خواست همه چیزو بهت میگفتم و بعد می رفتم واسه همیشه...... ولی آخه چیزی نداشتم که قابل قبول باشه ....... همین ته ذره غرور هم می رفت و دیگه پیدا نمیشد....... نه اینکه از تنفر تو یا بر چسب دیگران می ترسیدم... نه ..... ولی نمی خواستم با حرفام خودمو توجیه کنم یا گول بزنم........ نمی خواستم بیشتر از این تحقیر بشم.. نمی خواستم تو هم منو یه دیوونه ببینی ...... نمی خواستم به این باور برسی که فریبت دادم..... نمی خواستم ... باور کن هیچی نمی خواستم...... به جز این که بدون هیچ قصد و نیازی دوست داشته باشم! هیشکی نمیتونه به جای دیگری درد و رنج بکشه....... شایدم احساس من دیوانه بود که تا این حد پیش رفت!... از عشق می ترسم....... زخم خوردم........ از عاشق شدن می گریزم ...... رنج دیدم...... تنهایی رو می فهمم ... سالها هم خانه ام بود....... غم رو می شناسم........ همزادم بود! نوازش جبر را احساس می کنم........ با آن زندگی کردم! دوستی را می پرستم ....... تا تو را همیشه دوست بدارم........ ولی حیف..... حیف که چیز دیگه ای به جز این ندارم...... می دونی این تنها چیزی هست که حق خودم می دونمش و به هر کسی هم دلم خواست می بخشمش! پس باور کن........ دوستت دارم واسه همیشه......... تو هم ای خوب من این نکته به تکرار بگو!....... این دلا ویز ترین شعر جهان را همه وقت..... نه به یک بار و به صد بار بگو!...... دوستم داری؟! را از من بسیار بپرس!....... دوستت دارم را با من بسیار بگو!...... دوستت دارم
[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 23:1 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

امید داشته باش

تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است. پس همیشه امید داشته باش.

نفوذ کلام :
 نخستین گام برای کسب موفقیت این است که از آنچه هستید شادمان باشید.
قدرت یعنی ; تسلط و تسلط یعنی ; مهار کردن
هدیه خدا به انسان ، قدرت است و تسلط بر همه مخلوقات و ذهن و تن و امور خویشتن.
 کامیها از نبود قدرت است.
 از راه های نامنتظر برکت و نعمت فرو می بارد. زیرا خدا حربه هایی دارد که تو نمی شناسی.
 خدای خود را به یاد آورید زیرا او ست که به تو قوت می دهد تا توانگری پیدا کنی.
چون مرا می خواند او را اجابت خواهم کرد .
قوی باش و نترس !
ترس تنها دشمن آدمی است. ترس یعنی ایمان انحراف یافته .
کلام تو عصای معجزه گر توست . سرشار از افسون و اقتدار.
تکرار کنیم : تنها آن را می خواهم که خدا برایم می خواهد . تنها آن حق الهی را می طلبم که خرد لایتناهی به یمن لطف الهی و به طرزی عالی برایم اراده کرده است.
انسان ناقل قدرت الهی است نه خالق آن .
 قانون عدم مقاومت :
 هر وضعیت ناهماهنگ نشانه ناهماهنگی در درون خود آدمی است.
 اگردر باطن انسان ، ذره ای واکنش هیجانی نسبت به وضعیت ناهماهنگ وجود نداشته باشد ، آن وضع برای ابد از سر راهش کنار می رود. پس می بینی که کار آدمی همواره با خویشتن است .
همیشه تلاش کنیم خودمان عوض شویم نه کسان دیگر ، نه وضع دیگر ...
 زندگی آیینه است و ما در دیگران بازتاب چهره ی خودمان را می بینیم.
 گذشته و آینده سارقان زمان اند. انسان باید گذشته را متبرک کند. اما اگر این گذشته ، تو را در اسارت نگاه می دارد، آن را به فراموشی بسپار. آینده را نیز با این اطمینان که برای او شادمانیهای بی پایان در آستین دارد، باید متبرک گرداند.
 اما کاملا در حال زندگی کن.
 انسان باید رها در لحظه زندگی کند.
 قانون شهود یا هدایت :
 راه را برای ... بگشا . ( بخشیدن راه ستاندن را می گشاید).
چه بسیار پیش می آید که به سراغ چیزی می رویم و چیزی دیگر را پیدا می کنیم.
شهود نیرویی است معنوی که توجیه نمی کند . تنها راه را نشان می دهد.
من سالیانی را که ملخ ها خورده اند به تو باز خواهم گرداند.در اینجا ملخ ها همان تردیدها و ترس ها و نفرتها و حسرت های تفکر فانی است.
تنها راهزنی که دارو ندار آدمی را به یغما می برد، اندیشه منفی خود اوست. زیرا هیچ کس جز خود آدمی چیزی به او نمی دهد و هیچ کس جز خود آدمی چیزی به او نمی دهد و هیچ کس جز خود آدمی چیزی را از خود دریغ نمی دارد.
آدمی اینجا است تا خود،اثبات خدااست و شاهد حقیقت.
آدمی تنها زمانی می تواند آیت وجود خدا باشد که از تنگد ستی، توانگری بافریند و از بی عدالتی، عدالت

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:37 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

دوازده پیــــام از عشـــــــق

تقدیم به متولدین دوازده ماه سال

متولدین فروردین


که به جهان بیاموزید که عشق "معصومیت" است و از جهان بیاموزید که عشق "اعتماد" است.


متولدین اردیبهشت

که به جهان بیاموزید که عشق "صبر و تحمل" است و از جهان بیاموزید که عشق "بخشش و گذشت" است.


متولدین خرداد

که به جهان بیاموزید که عشق "آگاهی" است و از جهان بیاموزید که عشق "احساس" است.


متولدین تیر

که به جهان بیاموزید که عشق "فداکاری" است و از جهان بیاموزید که عشق "آزادی" است.


متولدین مرداد

که به جهان بیاموزید که عشق "شور و نشاط" است و از جهان بیاموزید که عشق "فروتنی" است.


متولدین شهریور

که به جهان بیاموزید که عشق "نیاز" است و از جهان بیاموزید که عشق "کمال" است.


متولدین مهر

که به جهان بیاموزید که عشق "زیبایی" است و از جهان بیاموزید که عشق "هماهنگی" است.


متولدین آبان

که به جهان بیاموزید که عشق "هیجان" است و از جهان بیاموزید که عشق "تسلیم شدن" است.


متولدین آذر

که به جهان بیاموزید که عشق "صمیمیت" است و از جهان بیاموزید که عشق "وفاداری" است.


متولدین دی

که به جهان بیاموزید که عشق "عقلانی" است و از جهان بیاموزید که عشق "از خود گذشتگی" است.


متولدین بهمن

که به جهان بیاموزید که عشق "اغماض" است و از جهان بیاموزید که عشق "یگانگی" است.


متولدین اسفند

که به جهان بیاموزید که عشق "رحم و شفقت" است و از جهان بیاموزید که عشق "همه چیز" است.

 
[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:34 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

شرط عشق...

شرط عشق

 دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد…


نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید…

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند…

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید…

موعد عروسی فرا رسید...

زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود…

همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد …


20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود!

همه تعجب کردند و مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم."

جمله روز : ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوار ترین کار جهان این است که کسی باشی که دیگران میخواهند ...
[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:31 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

قانون عشق...

ساعت یک نیمه شب پنج‌شنبه شب بود.
داشتیم از میهمانی شام برمی‌گشتیم.
صدای بوق‌بوق ماشین‌ها ما را متوجه ماشین‌عروس کرد.
مامان طبق معمول شروع کرد:
”الهی که خوشبخت بشین، الهی که به پای هم پیر بشین،
الهی که همیشه تو زندگی یار و یاور هم باشین...“
گفتم: ”مامان‌جون اگه اینا می‌دونستن که شما این‌قدر براشون دعا می‌کنین،
ما رو هم برای عروسی دعوت می‌کردن!“
مامان خندید و هیچی نگفت.
ماشین عروس به راه خود ادامه داد ولی ما به خیابان سمت راست پیچیدیم.
کمی بعد به بیمارستانی رسیدیم. باز مامان شروع کرد:
”خدایا ایشالا این مریضا همین الان شفا پیدا کنن،
العجل، العجل، العجل، الساعه، الساعه، الساعه...“
دوباره گفتم: ”مامان، اگه خانواده این مریضا می‌دونستن این‌قدر برای شفای اونا دعا می‌کنین،
ماها رو هم برای سفره ابوالفضل دعوت می‌کردن!“
دوباره مامان هیچی نگفت، فقط خندید.
توی خیابان بعدی که پیچیدیم نه عروسی بود و نه بیمارستانی.
ولی دیدم باز مامان زیر لب دارد یک چیزهائی می‌گوید.
به دور و برم نگاه کردم داشتیم از جلوی یک پارک رد می‌شدیم.
پرسیدم: ”مامان چی دارین می‌گین؟“
مامان همین‌طور که داشت زیر لب ورد می‌خوند جواب داد:
”دارم برای درختا و گلا دعا می‌کنم که سالم باشن.
هم دنیا رو قشنگ‌تر کنن و هم برامون اکسیژن بسازن!“
گفتم: ”مامان اگه درختا می‌دونستن براشون دعا می‌کنی
یه بسته بزرگ اکسیژن از تو پنجره آشپزخونه براتون می‌فرستادن!“
یادم آمد که مامان همیشه موقع سال تحویل برای کره زمین و همه موجودات عالم دعا می‌کند
که سال خوبی داشته باشند و سالم و سرحال بمانند.
ما به او می‌گوئیم شما شده‌اید پاپ اعظم که برای صلح جهان دعا می‌کند!
یک بار مامان گفت اگر هر کدام از ما بتوانیم صلح و آرامش را در درون وجود خودمان تجربه کنیم،
آن‌وقت می‌توانیم تصویری از کره زمین که سرشار از صلح و دوستی و برابری باشد، داشته باشیم.
او گفت مهم نیست که الان کره زمین چه شرایطی را از سر می‌گذراند،
کاری که ما باید بکنیم این است که اول درون خودمان خورشیدی از عشق و دوستی تصور کنیم
و بعد مرتب شعاع انوار این خورشید را گسترده‌تر کنیم تا تمام دنیا را فرا بگیرد.
این کار به ایجاد صلح در زمین کمک بزرگی می‌کند.
از حرف‌های مامان خوشم آمد.
من هم سعی کردم که خورشیدی تابان و فروزان در قلب خودم تصور کنم که
با هر ضربان، گرما و عشق را به تمام سلول‌های من می‌فرستد!
واقعاً هم از وقتی که این کار را کرد‌ه‌ام احساس می‌کنم انرژی بیشتری دارم.
وقتی هم که با کسی برخورد می‌کنم سریعاً با من هم‌دل و همنوا می‌شود.
فکر می‌کنم از نور این خورشید بر او تابیده شده است!
راستش بدون این‌که از مامان اجازه بگیرم، این مطلب را به دوستانم هم گفته‌ام
و حالا وقتی به هم می‌رسیم از هم می‌پرسیم: ”راستی خورشیدت چه‌ طوره؟“
من که جواب می‌دهم: ”گرم و عاشقانه به همه جا می‌تابه!“
خدا را شکر که من دشمن ندارم، ولی فکر می‌کنم که
اگر هم داشتم نور خورشیدم می‌توانست یخ روابط ما را ذوب کند و تبدیل به دوستان صمیمی شویم.
یک بار مامان به من گفت: ”عزیزم یادت باشه والاترین و قدرتمندترین قانون زندگی، قانون عشقه!“
بعد ادامه داد: ”بهتره به جای همه قانون‌ها، قانون عشق رو در همه‌جا اجرا کنیم.
اون‌وقت دنیائی خواهیم داشت که همه گرسنه‌ها سیر می‌شن،
همه شهرها آباد و سبز و خرم و پاکیزه می‌شن و همه کینه‌ها از دل‌ها پاک می‌شه.“
من هم به شما پیشنهاد می‌کنم هر وقت خبری راجع‌به جنگ و درگیری‌ها شنیدید،
پرتوئی از نور خورشید قلبتان را به سمت آن بفرستید
و مطمئن باشید با این کار به گسترش امنیت، صلح، آرامش و برکت جهان کمک کرده‌اید.
من هم الان دارم برای مادربزرگ و پدربزرگم که یک مامان با احساس برای من ساخته‌اند فاتحه می‌خوانم.
کسی چه می‌داند، شاید پاپ اعظم بعدی، من باشم!

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:29 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

10 راه تضمینی برای عمیق تر کردن رابطه عاشقانه

10 راه تضمینی برای عمیق تر کردن رابطه عاشقانه

داشتن یک رابطه شاد و خوب کار سختی نیست! خبر بهتر برای زوج های خوشبخت این است که اگر در یک رابطه موفق باشید، چه ازدواج کرده باشید چه نکرده باشید، می توانید با ایجاد چند رفتار جدید و تغییرات کوچک در رابطه تان آن را برای همیشه همانطور حفظ کنید یا حتی آنرا بهتر هم بکنید. بااینکه خیلی متخصصین می گویند باید روی درست کردن اشکالات رابطه متمرکز شوید، تحقیق من ثابت کرد که اضافه کردن رفتارهای مثبت به رابطه تاثیر بسیار بیشتر بر خوشنودی زوج ها دارد. در زیر به 10 راه برای عمیق تر کردن رابطه تان برای خوشنودی و رضایت بیشتر اشاره می کنیم.

1. خاص بودن طرف مقابلتان را قبول کنید.

همه ما در لحظه هایی آرزو می کردیم طرف مقابلمان لاغرتر، پولدارتر، رمانتیک تر یا خیلی چیزهای دیگر بود. نگاهی به انتظاراتتان بیندازید و ببینید تا چه حد واقعبینانه هستند. انتظارات غیرواقعبینانه فقط منجر به خسته شدن شما از رابطه می شوند  که یکی از مهمترین دلایل از بین رفتن رابطه هاست.

2. هر از گاهی مهربان شوید.

اعمال و رفتارهای خیلی کوچک که نشان دهد، "من به تو فکر می کنم" برای حفظ رابطه لازم است. مثلاً همین که مرد ماشین همسرش را ببرد و بنزین به آن بزند، همین که زن یک فنجان چای خوب برای شوهرش درست کند و کنار تختش ببرد، گرفتن دست ها، لمس کردن همدیگر، ایمیل های عاشقانه در وسط روز همه و همه راه هایی بسیار ساده برای ابراز محبت هستند. تحقیقات نشان می دهد که جمع شدن رفتارهای کوچک مکرر تاثیر بزرگتری بر خوشبختی روابط زوج ها دارد تا رفتارهای بزرگ هر از گاهی.

3. 10 دقیقه در روز را به برقراری ارتباط اختصاص دهید.

بیشتر زوج ها فکر می کنند که همیشه با هم در تماس هستند اما واقعاً چه مقدار زمان را به عمیق تر کردن درکتان از طرف مقابل اختصاص می دهید؟ زوج های خوشبخت در تحقیق من بیشتر اوقات با هم حرف می زنند اما نه درمورد رابطه شان، درمورد مسائل خودشان و فکر می کردند که در چهار زمینه شناخت خوبی از طرف مقابلشان داشتند: دوستان، محرک های استرس زا، آرزوها و رویاها، و ارزش ها. 10 دقیقه در روز را  اختصاص دهید که با همسرتان درمورد چیزی جز کار، خانواده، مسائل خانه یا رابطه تان حرف بزنید. این تغییر کوچک روح و زندگی تازه ای به رابطه تان می دهد.

4. هر هفته عاشق شوید.

قرارملاقات های ناگهانی فوق العاده هستند اما واقعیت این است که ما آنقدر مشغول کار و زندگی هستیم که معمولاً وقتی کمی برای عشقمان می گذاریم. با یک قرارملاقات در هفته برای خوردن شام بیرون، رفتن به سینما، گالری های هنری، یا هر چیز دیگری عشق و رابطه تان را همیشه سالم نگه دارید. یک نکته برای آقایون: تحقیقات نشان می دهد که خانم ها وقتی خارج از خانه و دور از بچه ها و مسائل خانه داری باشند، مهربان تر و پرحرارت تر می شوند و میل جنسیشان هم خیلی قوی تر می شود. با اجاره یک شب در یک هتل و سپردن بچه های به یکی از افراد فامیل ببینید که چه اتفاقی می افتد.

5. با هم و در کنار هم تغییر کنید و رشد کنید.

رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای غذا دادن به آن ایجاد تغییر در آن است. ایجاد تغییر در رابطه نشان داده است که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوج ها می باشد. این تغییرات می توانند کوچک باشند اما باید آنقدر بزرگ باشند که طرفتان متوجه آن شود. جایتان را با هم عوض کنید: اگر همیشه مرد برای شام در یک رستوران جا رزرو می کند، اجازه بدهید یکبار خانم اینکار را بکند. یا برنامه هایتان را قطع کنید: وسط کار یک کار جالب با هم انجام بدهید، مثلاً به یک گالری یا موزه که نزدیکتان است بروید. یا یک چیز جدید را امتحان کنید: با هم به کلاس رقص یا اسکی بروید.

6. دوستان و خانواده هم را بهتر بشناسید.

تحقیق من نشان داد که بخصوص مردها وقتی همسرشان رابطه خوبی با خانواده او دارد شادتر هستند. همچنین زوج هایی که دوستان هم را می پذیرند و برای شناختن آنها تلاش می کنند خوشبخت تر هستند تا زوج هایی که دوستان و زندگی خانوادگی جداگانه دارند.

7. مراقبت و حمایت کنید.

یکی از سه چیزی که زوج ها برای موفقیت در رابطه شان به آن نیاز دارند حمایت  است (آن دوتای دیگر اطمینان آفرینی و صمیمیت می باشد). زوج های خوشبخت در تحقیق من متفقاً گفتند که داشتن همسری که پشتیبان آنها باشد یکی از مهمترین جنبه های رابطه شان است. خیلی وقت ها مردها دوست دارند حمایت مادی کنند و زن های بیشتر به سمت حمایت عاطفی گرایش دارند. ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و بعد آنرا به او عرضه کنید.

8. بخندید.

خنده یک تمرین معنوی است. در ازدواج خنده بعنوان یک داروی خوشبختی عمل می کند. برای جلوگیری از یکنواخت شدن رابطه باید بتوانید بین جنبه های منطقی رابطه تان با جنبه های تفریحی آن تعادل ایجاد کنید. بله برای منظم بودن زندگی و امنیت رابطه تان باید کارهای خاصی انجام دهید اما هیچوقت شوخی و تفریح را فراموش نکنید. بد نیست گاهی برای همسرتان بچگانه رفتار کنید، یا در کنار هم یک فیلم خنده دار نگاه کنید.

9. اجازه بدهید آنرا به قدرت بالاتر بسپاریم.

وقتی با هم اختلاف دارید گاهی اوقات بهتر است که آنرا رها کنید و اجاز بدهید روزگار خودش آنرا حل کند. به جای عصبانی شدن سعی کنید از چیزهای کوچک گذشت کنید. مشاجره و اختلاف در هر رابطه ای پیش می آید. یادتان باشد که اختلاف دلیل عدم موفقیت روابط نیست اما طریقه برخورد شما با آن است که استرس را وارد رابطه تان می کند. باید ببینید چه مسائلی اهمیت بیشتری دارند و به آنها بپردازید و مسائل کوچکتر را فراموش کنید.

10. راهی سالم برای ارتباط پیدا کنید.

همه زوج های خوشبخت در تحقیق من می گفتند داشتن مهارت های ارتباطی قوی یکی از عوامل موثر در ماندن آنها کنار همدیگر بوده است. این یعنی نه تنها از همسرتان بپرسید که به چه چیز نیاز دارد بلکه نیازهای خودتان را هم با او در میان بگذارید. این یعنی مرتب ببینید که چه عوامل استرس زایی وارد زندگی همسرتان شده است تا به برطرف کردن آنها کمک کنید. این یعنی با جنگ و دعوا با هم بحث نکنید، طوری بحث کنید که احترام بینتان خدشه دار نشود و اثاثیه خانه تان هم سالم بماند!

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:28 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

سخن دل ...

بپرسی از چه رو،زینسان غمینم؟؟

 

 

چه باشد،راز این صوت حزینم؟؟

 

 

 

دو دیده بسته و دل ،غرق خون است...

 

 

که می داند،که حالم را،که چون است...

 

 

 

از این دنیای دون،جانم چه سیر است...

 

 

که دستم بسته و پایم اسیر است...

 

 

 

لبم خندان ،ولی پژمرده صورت...

 

 

دلم گریان ،زبخت پر کدورت...

 

 

 

به چشمانم کشیدم، سرمه از دود...

 

 

از ان دودی که از اه دلم بود...

 

 

 

قلم لرزان ،بدستانم ،توان نیست...

 

 

دلم فرتوت شد،دیگر جوان نیست...

 

 

 

به هر در می زنم ،دردم دوا نیست...

 

 

بمحرابم دگر ،جای دعا نیست...

  

 

ندانم مرهم و ،غمخوار من کیست...

 

 

نمی دانم خدایا،چاره ام چیست...

 

 

 

شب و روز از دلم ،این یک هوس بود...

 

 

که کنج دل ،مرا ،یک همنفس بود...

 

 

 

دوای درد بی درمان ،چه جویم...

 

 

که هرگز ره ،به میل خود نپویم...

 

 

 

بسوزم ،چون ندارم راه چاره...

 

 

بدوزم تکه تکه ،قلب پاره...

 

 

 

بسوزم تا برارد ،حق، نیازم...

 

 

چو مجبورم، در این بازی، ببازم...

  

 

بجان انکه من، می دانم و او...

 

 

شب و روزم شده ،یا حق و یاهو...

 

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:27 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

کاش می شد!

کاش می شد ،روزه سخت سکوت

 

 

را، به اغاز سخن، افطار کرد...

 

 

کاش می شد ،با پلی از غم گذشت

 

 

تا در انسوتر، ترا دیدار کرد...

 

 

کاش می شد ،جسم منحوس فراق

 

 

تا ابد ،صد مرتبه بر دار کرد...

 

 

کاش می شد ،قایقی از جنس کوه

 

 

ساخت،با موج قدر پیکار کرد...

 

 

کاش می شد ،رفت تا اوج فلک

 

 

این قفس،زنجیر را انکار کرد...

 

 

کاش می شد ،بین این نامحرمان

 

 

قاصدک را، محرم اسرار کرد...

 

 

کاش می شد ،نغمه ای شد در گلو

 

 

مثل بلبل ،بر لب منقار کرد...

 

 

کاش می شد ،لحظه ای پروانه وار

 

 

گرد شمعی ،بال و پر،ایثار کرد...

 

 

کاش می شد ،از میان لحظه ها

 

 

لحظه ای کوتاه را، بسیار کرد...

 

 

کاش می شد، با تمرکز،با دعا

 

 

روح و جسمی در کنار،احضار کرد...

 

 

کاش می شد، انعکاس جمله ای

 

 

را میان دره ای ،اصرار کرد...

 

 

کاش می شد ،از میان واژه ها

 

 

واژه ای را دائما تکرارکرد...

 

 

کاش می شد، کنج زندان سکوت

 

 

با شهامت، عشق را،اقرار کرد...

 

 

       یا حق


[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:26 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

فرمول عشق کشف شد!

این معلم یک فرمول را با گچ بر روی تخته سیاه می نویسد

به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک)

.

.

.

.

.

.

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک)

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:17 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

دل نوشته های احساسی

به خاطر دوست داشتنت خجالت نکش ؛
اونی باید خجالت بکشه ،
که می دونه دوسش داری اما…
دوست داشتن “بلد” نیست  !!!

.

نفس می کشم هنوز
نفس می کشم وقتی سال دیگری هم از پرواز تو گذشت
و باز هم آخرین پنجشنبه سال آمد و آهسته از کنارم گذشت و من باز هم ندیدمت
غبطه می خورم به این همه هیاهو
هیاهوی بازماندگانی که برای دیدار عزیز سفرکرده شان عازم مزارشان هستند
هر کدام گلی یا گلابی بدست دارند
تا پرپر کنند به یاد خاطره عزیزشان
یا مزارش را با بارانی از گلاب غسل دهند به یاد عطر عزیزشان
و من امسال هم غبطه می خورم
به پنجشنبه های آخر سالی که تو را درآغوش گرفته اند در غیاب من
غبطه می خورم به خروارها خاکی که تو را در بر گرفته اند بجای آغوش من
خاکی که من تمام دنیایم را به دستش سپردم و حق دیدارش را ندارم!

.

خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو وقتی تا هر جا باشی همراتم
تو اون گرمای خورشیدی که میری رو به خاموشی
نمی دونی چقد سخته شبِ سرد فراموشی
شبی که کوله بارت رو میون گریه می بستی
یه احساسی به من می گفت هنوزم عاشقم هستی

خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو وقتی تا هر جا باشی همراتم
چرا حالت پریشونه چرا مایوس و دل سردی
خداحافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی
تو یادت رفته اون روزا یکی تنها کست میشد
خداحافظ که می گفتی خدا دلواپست میشد
خداحافظ نگو هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو تا هر جا باشی همراتم
خداحافظ نگو
.
طاقت بیار طاقت بیار تو این روزای انتظار
طاقت بیار طاقت بیار تو سردی شبای تار
طاقت بیار و قلبتو به دست تنهایی نده
فانوس چشماتو ببند به این شبای غم زده
روزای خوبو جا نذار تو سختی های روزگار
به خاطر منم شده طاقت بیار طاقت بیار
طاقت بیار طاقت بیار
تو این روزای انتظار
طاقت بیار طاقت بیار
تو سردی شبای تار

زمزمه ی رسیدنت پشت سکوت جاده ها
چند تا قدم مونده فقط به خاطر خدا بیا
خسته ای کوله بارتو رو شونه های من بذار
راه زیادی اومدیم طاقت بیار طاقت بیار
نگو شکستی نگو بریدی منم مثل تو دلم گرفته
باید بمونی طاقت بیاری تو روزگاری که غم گرفته
    خنده ی تلخ من 
از گریه غم انگیزتر است
 


[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:7 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

به یاد بودن

هدفم بود که هرگز نشوم عاشق کس / چون که رخسار تو دیدم ، هدفم سخت شکست

.

.

به که پیغام دهم ؟ به شباهنگ که شب مانده به راه ؟

یا به اندوه کلاغان سیاه ، به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟

یا به مرغان نکو چیده شهر ؟ به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟

.

.

*اس ام اس ها گاهی پیامی ندارن

فقط ارسال میشن که باور کنی اونی که فکرشو نمی کنی الان به یادته

.

.

هرقدر رفاقت بکنم می ارزی / اظهار صداقت بکنم می ارزی

آنقدر عزیزی تو برایم ای دوست / صدبار که یادت بکنم می ارزی

.

.

یادکن که عشق نمی پرسه اهل کجایی!فقط میگه توی قلب من زندگی کن!!

عشق نمی پرسه چرا دور هستی!فقط میگه همیشه بامن هستی!

عشق نمیگه دوستم داری؟فقط میگه دوستت دارم!!!

.

.

هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند. هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند. پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو می کند

.

.

شکفتن هیچ گلی به زیبایی لبخند تو نیست به همان زیبایی قسم هر ثانیه به یادتم.

.

.

قطرات بارون ممکنه کوچیک باشه اما یه گل تشنه منتظر باریدنشه
یه اس ام اس ممکنه ساده به نظربرسه اما قلب فرستندش همیشه به یادته .

.

.

مین که یادم کردی تشکر / همین که مرحم دردی تشکر / در این دنیا که مردم بی وفایند / همین که باوفا هستی تشکر.

.

.

ک لحظه های من هنوز همپای خاطرات توست / خونه قلبم کوچیکه ، اما همش به یاد توست.

 .

.

ارالاها ای خدای عدل و داد / هر که کرده یادی از ما زنده باد / ما که معتاد رفیقیم و خمار روی یار / در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد.

.

.

مشب به رسم عاشقی یادی ز یاد یاران می کنم / در غربتی تاریک و سرد از غم ها حکایت می کنم / امشب وجودم خسته است از سردی دلهای سرد / آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای بی درد؟

.

.

دست من کوتاه از دیدار توست / قلب من اما همیشه یاد توست

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:54 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

تقدیر

تقدیر کافی نیست

برای نسلی که بخیه می زند سر ارزوهایش را

درست با همان نخی که در خیمه شب بازی گرگ ها،

به اعضا و جوارح آزادی اش وصله کرده اند ...

با گرگ ها ،می رقصیم

زیرصدای نی لبک چوپان ابادی

حوالی خاله بازی های اسم ازادی ..

تا باور کنیم تقدیر ما مستعد پادزهر فراموشی است...

بگذار سرنوشت در دست احداث باقی بماند

که این فراموشی های زنجیره ای پدرزاد به پای حافظه ی

آبادی غل شده اند..

[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 17:28 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

عاشقانه

حرف های مرا تا از دهن نیفتاده به خورد گوشهایت بده

باور کن کار سختی نیست ...وقتی حرفهای دلم در نگاهم دودو می زنند

و تن به خود کشی دسته جمعی میدهند...

این روزها  کمی بیشتر ازشاعری به چشم تو امدن می خواهم..

که وقتی پای نبودنت در میان باشد ،خودازاری می شود ایدیولوژی تمام فلسفه هایم....

خود ازاری یعنی

ترس از دست دادن چیزی که اصلا به دست نیاورده ام...یعنی وقتی برای درددل فیسبوک را

محرم تر از من میدانی  پر می شوم از نبرد تن به تن با کسانی که قصد شناخت شان را ندارم..

هیس....

بگذار اسمان ریسمانی در کار نباشد

این شعر هم هر چقدر خودش را به اب و اتش بزند

یک سروگردن از تمام نگفته های من کمتر است
[ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ] [ 17:26 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

عاشقانه

زندگي دفتري از خاطره است

يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك

يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست

چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم



و اينك باران

بر لبهء پنجرهء احساسم مي نشيند

و چشمانم را نوازش مي دهد

تا شايد از لحظه هاي دلتنگي عبور كنم

[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 23:20 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

لطیفه

لطیفه..........

*یه بچه اصفهانی خوشحال از مدرسه می یاد خونه به باباش می گه بابا من امروز 30 تومن صرفه جویی كردم باباش می گه افرین چطوری بچه می گه تو صف اتوبوس بودم اتوبوس اومد من سوار نشدم تا خونه دنبالش دویدم باباش می گه تو كه می دویدی حداقل دنبال تاكسی می دویدی تا 100 تومن صرفه جویی كرده باشی............

*یک روز یک اصفهانی به پسرش میگه بابا برو در خونه همسایه و اره انها رو بگیر پسر میره و میاد میگه بابا نداد بابا میگه محترمانه بگو پسر میره و محترمانه میگه و بعد میاد میگه بابا نداد بابا باز میگه این دفعه برو خواهش کن پسر میره و بعد میاد میگه بابا نداد گفت به تو بگم که ما اره نداریم و بعد بابا میگه که عجب مردم خسیسی نمیخواد برو اره خودمونو از تو انباری ور دار بیار.........

*یه روز اینشتین و نیوتن داشتن با هم قایم موشک بازی می کردن. انیشتن چشم می ذاره و نیوتن میره پشت سر انیشتن یه مربع به ضلع یک متر می کشه و توی اون مربع می ایسته!
وقتی شمارش انیشتن تموم میشه بر می گرده و نیوتن رو می بینه! میگه: نیوتن! سوک سوک!
نیوتن میگه: من نیوتن نیستم! الان ثابت می کنم: مساحت این مربع 1 متر در 1 متر میشه 1 متر مربع و من هم که روی این مربع ایستادم!
بنابراین نیوتن بر متر مربع میشه پاسکال

[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 22:1 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

دختر پروازی

دختر پروازی
وای خدای من تاب!!!!!!!!!!!!!


[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:56 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

چیستان

چیستان................

1- دو مرد نسبت به هم، دايي وخواهر زاده اند. يعني اولي دايي دومي و خواهر زاده اوست، دومي نيز دائي اولي و خواهرزاده وي مي باشد. چطور چنين چيزي ممكن است؟

.

.

.

.

پاسخ چيستان  :
هر چند كه اين نوع خويشاوندي به ندرت اتفاق مي افتد، ولي غير ممكن نيست. دو مرد را در نظر مي گيريم كه زنشان فوت كرده وهر كدام يك دختر دارند. اولي دختر دومي را به عقد خود در مي آورد و دومي نيز دختر اولي را به زني مي گيرد و آن دو پدر زن يكديگر و در عين حال داماد هم محسوب مي شوند. هر كدام از آنها صاحب پسري مي شوند. اگر كمي فكر كنيم، متوجه خواهيم شد كه هر يك از اين دو پسر نسبت به ديگري هم دايي محسوب مي شوند و هم خواهر زاده2- زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست. خودِ زندانبانان همديگر را به خوبي مي شناسند. در اين زندان مردي محبوس است كه نمي داند كداميك از زندانبانان راستگو، و كداميك دروغگو است؟ به او اجازه مي دهند، از هر يك از زندانبانان كه دلش مي خواهد سؤالي بكند و از پاسخ طرف مقابل بفهمد در آزادي كدام است تا از آن خارج شود. پرسشي كه او بايد بكند تا به آزادي او بينجامد چيست؟

2- زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست. خودِ زندانبانان همديگر را به خوبي مي شناسند. در اين زندان مردي محبوس است كه نمي داند كداميك از زندانبانان راستگو، و كداميك دروغگو است؟ به او اجازه مي دهند، از هر يك از زندانبانان كه دلش مي خواهد سؤالي بكند و از پاسخ طرف مقابل بفهمد در آزادي كدام است تا از آن خارج شود. پرسشي كه او بايد بكند تا به آزادي او بينجامد چيست؟
.
.
.
.
.
پاسخ چیستان:
به يكي از دربانها نزديك شده، از او مي پرسد: « آقا، اگر من از دربان ديگر بپرسم كه در آزادي كدام است، كدام در را نشان خواهد داد؟» هر دري را كه دربان نشان دهد، مي فهمد آن در، دَرِ اعدام است لذا برعكس عمل كرده، از در ديگر خارج خواهد شد. چرا؟ علتش آن است كه اگر جمله فوق را از دروغگو بپرسد، او چون دروغگوست، بجاي دَرِ آزادي، دَرِ اعدام را نشان خواهد داد لذا او برعكسش كرده، از در ديگر خارج مي شود. و اگر از دربان راستگو بپرسد، چون او راستگوست، عين عبارت دروغِ دروغگو را بيان خواهد كرد و خواهد گفت: اگر از آن شخص (دروغگو) بپرسي فلان در را نشان خواهدداد و چون دروغگو، دَرِ اعدام را بجاي دَرِ آزادي معرفي خواهد كرد و عين گفته او رانيز راستگو تكرار كرده، مرد محبوس آنرا برعكس نموده از در آزادي خارج خواهد شد.

3-
جهانگردي توسط قبيله اي وحشي دستگير شد. اما به او اجازه داده شد تا جمله اي بگويد.ولي بدين شرط كه اگر جمله او صحت داشته باشد او را در روغن جوشان بسوزانند و اگر غلط باشد، با تيرزهرآگين مورد هدف قرار دهند. جهانگرد هوشيار با كمي فكر پاسخ داد كه موجب نجات او از مرگ شد. به نظر شما پاسخ او چه بود؟
.
.
.
.
پاسخ چيستان  :
پاسخ داد: «با تير زهرآگين مورد هدف قرار مي گيرم» و بدين ترتيب از مرگ رهايي يافت



[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:46 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

معما

معما................................................

دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند.

 هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره.ندارند.

 درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد.( لطفا به شکل زیر نگاه کنید) .

 ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ راروشن میکند( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ).

 شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید.

 شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.

 این معما را بیل گیتس در سال 2002 طراحی کرد تا از بین 100 مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند.

حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟

00000000
0000000
000000
00000
0000
000
00
0


یکی از کلید ها را روشن کنید و یکی دو دقیقه بعد آنرا خاموش نمایید. حالا کلید دیگری را روشن کنید و به اتاق چراغها بروید. چراغی که روشن است مربوط است به کلید دوم. دو چراغ دیگر را لمس کنید، آنکه گرم است مربوط است به کلید اول و البته آنکه سرد است مربوط است به کلید سوم است.

 اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.

 توان چراغها هم هیچ ربطی به حل معما ندارد. آنها را فقط برای گمراه کردن شما در معما گنجانده شده است.

[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:35 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

***مردی هندی کشف کرد که هیچ کس نمی تواند پوشه ای به نام CON را در هیچ قسمتی از کامپیوتر ایجاد کند. این چیزی خیلی عجیب و باور نکردنی است. همین حالا امتحان کنید، فولدری به این نام را نمی توانید ذخیره کنید.

نه فقط نام بالا را نمی توانیم به عنوان اسم فولدر انتخاب کنیم بلکه ویندوز اجازه انتخاب نامهای زیر رو هم به ما نمیده.

PRN, AUX, NUL, COM1, COM2, COM3, COM4, COM5, COM6, COM7, COM8, COM9, LPT1, LPT2, LPT3, LPT4, LPT5, LPT6, LPT7, LPT8, LPT9

گفته می شود که انتخاب این اسامی برای نام یک فولدر به خاطر رزرو این نامها به عنوان دستوری در داس امکان پذیر نیست.


2-مراحل زیر را انجام بدهید. ( در نظر داشته باشید که این مورد فقط در ویندوز اتفاق می افتد )

•یک نت پد جدید بازکنید.
•عبارت رو به رو را در آن بنویسید : Bush Hid The Facts
•فایل رو سیو کنید، ببندید و دوباره باز کنید.

چیز عجیبی خواهید دید. اگر فونت چینی روی کامپیوتر شما نصب باشد عبارت زیر را می بینید. در غیر این صورت عبارت را به صورت مربع مربع مشاهده خواهید کرد.

畢桳栠摩琠敨映捡獴

جملات دیگری که می توانید امتحان کنید.


this app can break
acre vai pra globo
aaaa aaa aaa aaaaa

گفته می شود که این اتفاق به خاطر وجود یک باگ در سیستم انکودینگ ویندوز هست.

در بعضی حالتها اگر شما جمله ای 4 کلمه ای بنویسید که کلمه اول 4 حرف، کلمه دوم 3 حرف، کلمه سوم 3 حرف و کلمه چهارم 5 حرف داشته باشد ممکن است این اتفاق بیافتد.

3-مایکروسافت ورد رو باز کنید و در اون عبارت زیر رو بنویسید. ( کپی پیست کنید )


=rand (200, 99)


اکنون دکمه اینتر را بزنید. اتفاق جالبی می افتد.

این تابعی نهفته در نرم افزار ورد است که جملات تصادفی را تولید می کند. اولی تعداد پاراگراف ها و دومی تعداد جملات هر پاراگراف است. یعنی این فرمول 200 پاراگراف هر کدام با 99 جمله را که صدها صفحه می شود تولید می کند.

[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 21:32 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]


چیستان

 

1-آن چیست که پراشک بود دامن او.ازدورچه استخوان نماید تن او.می سوزدومی گویدواین شدفن او.خواهی که شودزده بزن گردن او؟


2-آن چیست می خوردخون سیاه می رود راه سفید؟


3-آن چیست اولم هست خانه ومسکن .دومم کشوری ورای ختن.همه ام هست جزوادویه.طبع شدگرم ازان وتنددهن؟


4-آن چیست من می روم واومی ماند؟


5-سه دکان تودرتواولی چرم فروش دومی پرده فروش سومی یاقوت فروش؟


6-آن جیست درختی راکه ایزدآفریده.دوده شاخه بهرش برگزیده.که به هرشاخه ای سی برگ دارد.به هربرگش دودانه میوه دارد؟


7-آن چیست که همه خورده اندجزحضرت آدم؟


8-آن چیست که همه می بینندولی خدانمی بیند؟


9-آن چیست که همه دارندولی اکرم (ص) ندااشت؟


10-آن چیست که خداوند آن رابه زنان واگذارنکرد؟

 

*

*

*

*

*

 

جواب

 

1-شمع

2-قلم نی

3-ادویه

4-ردپا

5-انار

6-سال ماه شب و روز

7-شیر مادر

8-خواب

9-سایه

10-رسالت پیغمبری

 

[ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ] [ 19:34 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
- هرگز، هرگز!
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه این
هرگز، کشت…

.
.
.
من مانده ام
و انبوهی از اندوه
و تو بهانه ی چشمانم کمی آرام تر از دیدگانم جدا شو . . .
.
.
.
من از اعدام نمیترسم!
نه از “چوبش” نه از “دارش”
من از پایان بی دیدار میترسـم
.
.
.
من هم مثل همـه ی آدمـهــا /درد/ دارم …
حتـمـاً کـه نـبـایـد جـای ِ زخـم هـایـم را
بـه شمـا نـشان دهم
.
.
.
خیلــــی وقــــتا بهــم میگن :چرا میخنــــدی بگو ما هــــم بخنـــدیم…
اما هرگــــز نگفتــن:چرا غصــــه میخوری بگـــو ماهــم بخــوریم…
.
.
.

دل درد گرفته ام از بـس فنـجان های قهوه را سر کـشـیده ام،
و تو . . .
ته هیـچـکدام نـبـودی . . .
.
.
.
سکوت و خلوت بغض شبانه
چه دلگیر است بی تو حجم خانه
تو رفتی و دلی دارم که هر دم
برای گریه می گیرد بهانه
.
.
.
گـــاهــــــــی اینـقـــــــدر بـــد می شکـــنم
که جز بیرون انداختنم راه دیگری نیست…
.
.
.
آینه بهترین دوستمــه !!
چون وقتی‌ گـریـه می‌کنم ، نمی خنده …
.
()
.
اعصابم این روزها عین بیسکویت شده …
از اون بیسکویت هایی که یک هفته میمونه ته کیفت ، که یادت میره بخوریش …
همون ته له میشه ، خورد میشه ، پوووووودر میشه !
.
.
.
قـــدم نزن
این جـــا…
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند
که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند…!
.
.
.
نــــامــــردهــــا …

” چـــــند بُـغــض ؟ ” بـه یــک گــــلو …!؟
.
()
.
یـا دیـوار هـاے مـا مـوش نـدارنـد یـا مـوش هـا کـر شـده انـد ،
و نـمـے شـنـونـد صـدای نـالـه هـاے پـر از بـغـضـم را . .
مـوش هـم مـوش هـاے قـدیـم . .
.
.
.
دلم را می پیچم لای پتو
شاید سرما نخورد
از بس که رفتار این روز هایت سرد است …
.
.
.
آنـــقدر نـفس مـی کــشم …
تـــا ،
تمـــام شـود..
همـه ی آن “هـــوایــی” کـه ،
ســـراغ ِ تـــو را مـی گــــیـرد …
.
.
.
تا دوبــــاره دیدنتــــــــــــ …
این تختــــــــــــ خواب را وارونه خواهــــم خوابید
خیانتــــــــــــ است به تــــو
ســــر بر کنار خیالتــــــــــــ گذاشتن….
.
.
.
با تو بودن را تصویر کردم … بی تو بودن را ، تجربه !
این بود سهم من از رویا تا واقعیت …
.
()
.
من بر چشمانم پارچه ای سیاه خواهم بست
تا هیچ چیز را نبینم
نه شکنجه را و نه چراغها را
تنها صدایشان را خواهم شنید
و هر چه را که بشنوم
لب باز نخواهم کرد
چرا که دهانم بوی مرگ می دهد
.
.
.
من بر چشمانم پارچه ای سیاه خواهم بست
تا هیچ چیز را نبینم
نه شکنجه را و نه چراغها را
تنها صدایشان را خواهم شنید
و هر چه را که بشنوم
لب باز نخواهم کرد
چرا که دهانم بوی مرگ می دهد
.
.
.
می گویند : شاد بنویس …
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد…
اما با چشمهای ِ خیس … !!
.
()
.
خیـــــــــرهـــــ بـــِهـ مَـــــردُمـــــــــ
نِشـــــَســــتهـــ اَمـــــــــ
تَنهــــــــــآیِ تَنهـــــــــــا
نَهـــــــ کَسیـــــــ حالَمــــــ رآ میــــــــ پُرسَــــــــد
نَهـــ کَسِیـــــ هَوآ یَــــمــــ رآ دآرد
عیــــــبیـــــ نَدآرد
سآلـــهآســـتـــــ بــِهــ ایــن زِنــدِگـیـــــــــ عــــآدتـــــــــ کـــــــَرده اَم!
.
.
.
بســـ کنــــ سآعتــــ…..
دیگــــــر خستـهـ شده امـــ….
آرهـ مَنـ کم آورده امــ….
خودمــ میدآنمــ کهـ نیستـــ…
اینقدر بآ بودنتـــ نبودنشــ رآ به رُخـــَم نکشـــ!
.
.
.
چه زخم هایی بردلم خورد؛
تا یــــاد گرفـــتم…
که هیــچ نـــــوازشی،
بـــــــــی درد نیست . . .
.
.
.
پرم از بغض …
بغض هایی که نمی شکنند …
بغض هایی که همانند جلادی گردنم را گرفته اند و می خواهد مرا خفه کنند …
پرم از بغض هایی بی رحم…
.
.
.
چـــــــه رنج آورست…
می ســــــــابم با سوهــــــــانی…
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را
تا شـــاید پاک کنم…
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را از اعــماقِ تار و پــــــــودم
.
.
.
شاید دل من عروسکی از چوب است
مثل قصـــــه ی پینوکیــو محبوب است
اما چه دماغـــــــــــی داره این بیچاره
از بس که نوشته: “حال من هم خوب است.!!
.
.
.
دلـــم یـک غــریبــه مـی خــواهـد
بیـــایــد بنشینــد فقـــط سکـــوتــ کنـد
و مـــن هــی حـــرفـــ بــزنــم و بـــزنـــم و بــزنــم
تـــا کمــی کـــم شــود ایـن همــه بـــار …
بعـــد بلنــد شـــود و بـــرود
انگــــار نــه انگـــار …!
.
()
.
زندگی غمکده ای بیش نبود
سهم من جز غم وتشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشم که کدام خاطره اش نیش نبود
.
.
.
کـاشــکـی تـَلـخـ ـی زنـدگــی…کـَــمـی اَلـکـل داشـتــ …
شـایـَد مـَســتـِمـان مـی کــَــرد و دَرد را نـمـی فـَهـمـیـدیــم …
.
.
.
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..!
اعـتـرافــ مـی کـنـــم : ..
زمـــــــانــــــی دل یـــکــی راســوزانـــده ام !!
حــالا ..
یـــــکـــــی..
یـــــکــــــی ..
یـــــــ کــــــــ ی !!
دلــــم رامــی ســوزانـــنـــــد…
.
.
.
هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی
کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـد
بــعـضی از عـهـدهــا را
روی قــلـب هـا هــم مـی نــویــسـیـم …
حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد …
شـکـسـتَنـشـان
یـک آدم را مـی شـکند……!
.
.
.
من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت
در تهاجم با زمان آتش زدم،
کشتم . . .
من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم
یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم
من زمقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم
تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت
عشقم مرد
یارم رفت …
.
.
.
بعضی آدمها یهو میان…
یهو زندگیت و قشنگ میکنن…
یهو میشن همه ی دلخوشیت…
یهو میشن دلیل خنده هات…
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن…
یهو گند میزنن به آرزوهات…
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست…
.
()
.
چه کسی حرف مرا می فهمد؟
چه کسی درد مرا می داند؟
در پس پرده ی اشک چشمم
چه کسی راز مرا می خواند؟
چه کسی واژه ی تنهایی را
در دل غم زده ام می بیند؟
با سر انگشت محبت چه کسی
قطره ی اشک مرا می چیند
سال ها غیر خداوند بزرگ
هیچ کس از غمم آگاه نبود
توشه ی زندگیم در همه عمر
جز غم و غصه ی جان کاه نبود
مرگ یک روز و یا یک شب سرد
چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب
سردی گور به رویم خندد

مطالب دیگر:

[ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ] [ 0:30 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]

آدمــــــا
گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
کسی نمـــــــرده

فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!

آدمــــــا
گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!
.
.
.

نمی خواهد مرا «عاق» کنی؛
همین که نگاهت رنجیده باشد؛
دنیای من، جهنم است …!

.
.
.
مــــــاه همیشه پشت ابر نمی ماند
گاهی …
پشت دستهای توست
وقتی گریه می کنی ..!!

[ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ] [ 0:28 ] [ امــــــــــیــر ] [ ]